برخی از نکات نگارشی در نوشتن پایان نامه دکتری مدیریت

نوشتن پایان نامه دکتری

برای نوشتن پایان نامه دکتری علاوه بر محتوا باید به قواعد نگارشی هم دقت کرد . هر کدام از مابا اطلاعاتی بیشتر از آنچه که بتوانیم از عهده ­اش بر بیاییم رو به رو هستیم ، چه برسد که بخواهیم خلاصه­ شان کنیم . خواننده پایان ­نامه­ تان نیز استثنا نیست . به عنوان حسن نیتی نسبت به خواننده خود ، باید خلاصه و موجز باشد . تکرار ، خواننده مستعد و توانا را نا امید می­کند . با این وجود ، اختصار نباید فدای وضوح یا صحت شود . از دو بار گفتن چیزهای یکسان و مشابه جز در موارد لازم  بپرهیزید . از عباراتی مانند «به منظورِ»، «در نتیجه ­ی» و … اجتناب کنید . در هنگام بازبینی و تصحیح پایان­ نامه ، سعی کنید عبارات و اصطلاحاتی که «فیلر (filler)» هستند را حذف کنید ؛ در اکثر موارد چیزی که باقی می­ ماند واضح­تر است و بهتر خوانده می­ شود .

استفاده از اختصارات در نوشته تخصصی راحت و اغلب اجتناب­ ناپذیر است . بعضی از اختصارات مثل «LASER»[۱]، به صورت واژگان رایج جا می ­افتند . با این وجود ، اختصارات جذابیت­ های دیگری نیز مخصوصا برای دانشجویان دارند : آنها ممکن است برای نشان دادن دانش[۲]نویسنده  یا برای جداسازی کارشناس و خبره از «نابلد» استفاده شوند . بهتر است از استفاده از چنین اختصاراتی اجتناب شود ، می­ تواند منجر به افزایش و بیماری به نام اختصار زدگی[۳] شود ، که به خوانایی صدمه می­زند و برای اختصار ، وضوح را قربانی می­ کند .

– نمونه­ هایی از آنچه که باید اجتناب شود

لیندزی (۵) ۱۰گروه از عبارات سنگینی که در نوشتن پایان­ نامه ( Write a Thesis ) یا مقاله علمی باید اجتناب شوند را ارائه می­ دهد . این موارد در زیر خلاصه شده ­اند (اکثرا با استفاده از مثال­ هایش) :

۱٫ مجموعه ­ای از اسامی . وقتی کنار هم قرار می ­گیرند ، همه اسامی به غیر از آخری ، به عنوان صفت عمل می­ کنند . از عباراتی مثل «سرکوبی درمان شیمیایی» اجتناب کنید و به جایش «سرکوب درمان به وسیله­ ی مواد شیمیایی»، یا «سرکوبِ درمان شیمیایی»، یا هر چیز دیگری که مد نظرتان است بگویید . از حروف اضافه برای شفاف­ سازی مفهوم خود استفاده کنید .

۲٫ بندهای وصفی . به جای «تغییری بر مبنای بازده فرهنگ سرمایه­ گذاری» بگویید «فرهنگ تغییر و نوآوری مبتنی بر بازده سرمایه­ گذاری» یا هرچیزی که شما واقعا قصد گفتنش را دارید . دوباره از حروف اضافه برای شفاف ­سازی منظورتان استفاده کنید حتی اگر این ساختار طولانی ­ترباشد .

۳٫ بندهای فرعی و تابع در آغاز . این سبک بخش­ های بی­ اهمیت را اول و موارد مهم را در آخر قرار می­ دهد . انجام این کار (اول [۴]LSB) ممکن استالکترونیکِ خوبی باشد ، اما در زبان انگلیسی بد است . از جملات آغازی با ساختاری مثل «با وجود این واقعیت که …» ، «علی­رغم این واقعیت که … » اجتناب کنید . این دومدل را مقایسه کنید :

بنابراین اگرچه طرح­های خیلی کمی وجود دارد تا تحت شرایط آزمایش (عبارت تابع، شرطی) تمام واکنش ­هاییکه ما به دنبالش هستیم را نشان دهیم (عبارت تابع، پوزش­ خواهانه)، مس و روی به صورت افزایشی عمل می­کنند (۵، صفحه ۴۷).

بنابراین، مس و روی تحت شرایط آزمایش ما به صورت افزایشی عمل می­کنند، اگرچه … (۵، صفحه ۴۷).

قطعا جمله دوم بهتر خوانده می­شود . آن همچنین مثال خوبی از جایگذاری اطلاعات مهم در جایگاه موضوع در شروع است (بخش ۲٫۳ را ببینید).

۴٫ اسامی به جایافعالی که از آن مشتق شده­اند. از نوشتن «ثبت نرخ ضربان­ها انجام شده بود»اجتناب کنید؛ به جای آن بنویسید: «نرخ ضربان ­ها ثبت شدند». ما با انجام این کار،جمله­ ی اولیه را به سه روش بهبود
بخشیده ­ایم. اعمال زیر را انجام داده­ایم :

(الف) فعل ساختگی اولی «انجام شدن» را با فعل واقعی «ثبت شدن» جایگزین کردیم.

(ب) جمله را کوتاه­تر کردیم؛ و

(پ) اثرش رانمایان­ تر کردیم.

۵٫ استفاده ازافعال فیلر و پرکننده. ننویسید «ما مطالعه­ی ترکیبات گروه III-V را انجامدادیم»؛ به جای آن بگویید «ما ترکیبات گروه III-V را مطالعه کردیم». جمله دوم پنج واژه و جمله اول هشت واژه دارد . دوباره یک فعل ساختگی با یک فعل اصیل و واقعی جایگزین شد و جمله کوتاه­تر و موثرتر شد. نمونه مشتقات افعال ساختگی که نباید استفاده شوند شامل «وجود داشتن»، «اتفاق افتادن»، «اجرا کردن»،«به دست آوردن»، و غیره هستند.

۶٫ استفاده از لحن مجهول به جای لحن معلوم. لحن مجهول مناسب زمانی است که انجام دهنده ­ی یکعمل ناشناخته یا نامشخص است . در غیر این صورت ، لحن مجهول جمله را طولانی و ضعیف می­کند ، در حالی که لحن معلوم ، مستقیم، موجز و قوی­تر است . جمله «بیمارانی که توسط دو نفربرای نشانه­ های رفتار غیر طبیعی مشاهده شده بودند» (۵، صفحه ۴۹) را با «دو نفر بیماران را مشاهده کردند … » (۵، صفحه ۴۹) مقایسه کنید.

۷٫ استفاده از واژه­ های مبهم. از واژه­ های «کاملا»، «برخی»، «قابل توجه»، «خیلی زیاد» و … در نوشته علمی  استفاده نکنید . برای خواننده مبهم است و کمک­ کننده نیست . کمّی باشید : شما در حال نوشتن یک پایان­ نامه مهندسی هستید . گاهی اوقات ممکن است بخواهید از دقت عددی برای بعضی دلایل قانع­ کننده خودداری کنید . اگر می ­خواهید از نوشتن «۵۲ درصد از تصاویر به طور صحیح رده­ بندی شده ­اند» خودداری کنید ، نگویید: «اکثر تصاویر به درستی رده­بندی شده ­اند» بلکه از«کمی بیشتر از نیمی از تصاویر به درستی رده­بندی شده­ اند» استفاده کنید.

۸٫ استفاده از حروف اضافه مرکب. سیاست­مداران و مناظره ­کننده­گان معمولا از عباراتی مثل «درموردِ»، «با توجه به» و … استفاده می­ کنند تا در طول مناظره یا کنفرانس درحال اجرا زمانی به دست آورند تا در مورد پاسخی درست فکر کنند . چنین عباراتی سادگی و بیان مستقیم را کاهش می­ دهد : و جایی در پایان­ نامه شما ندارد .

 ۹٫ منفی ­های چندگانه. یک منفی دوگانه وقتی با دقت استفاده شود ، اثر دارد و یا فقط سایه­ ی درستی از مفهوم را نقل می­کند . منفی­ های چندگانه این چنین نیست . آنها گیج­ کننده هستند و نباید استفاده شوند . معنی واقعی «بی­دلیل ناکارآمد نیست» چیست ؟ هرگاه شما باعث شوید خواننده ­تان به عقب برگردد یا برای تنفس ذهنی جهت دریافت معنی متوقف شود ، شمابه خود و خواننده ­تان صدمه زده ­اید . (بازتاب ­ها روی خط انتقال را در بخش ۲٫۳ به یاد آورید). 

۱۰٫ نشانه­ ها و اختصارات نا آشنا. از پیشوندها و واحدهای SI استفاده کنید . اگر شما باید یک واحد جدید به نام flip ارائه کنید مطمئن شوید که آن را در یک جایی تعریف کرده ­اید ، یک علامت اختصاری هماهنگ با سیستمSI ارائه دهید ، از پیشوند SI استفاده کنید ، و آنها را در همه جا با نام­گذای خود همراه کنید .

-نقطه­ گذاری(نشانه ­گذاری)

نقطه­ گذاری خوب خواندن را آسان می­ سازد . ساده ­ترین راه برای دریافت محل نقطه­ گذاری با صدای بلندخواندن چیزی است که نوشته­ اید. هر جا متوقف شدید باید یکی از علائم نقطه ­گذاری را اضافه کنید . چهار نشان توقف اصلی وجود دارد و در زیر به روش صعودی میزان توقف مرتب شده­ اند :

  • کاما (ویرگول). از ویرگول برای نشان دادن یک توقف کوتاه یا جداسازی موارد در یک فهرست استفاده می­ کنند . یک جفت ویرگول ممکن است شروع و پایان یک اصطلاح یا بند فرعی و تابع را محدود و جدا کند. گاهی اوقات، این ممکن است به کمک یک جفت «خط تیره» که به صورت: – چاپ می­شود، انجام شود .
  • نقطه- ویرگول. نسبت به ویرگول توقف طولانی ­تری را نشان می­دهد . بخش­ های یک جمله که از نظر موقعیت یا مفهوم از هم دور هستند با این وجود به هم ربط دارند را جدا می­کند  . اگر نظریات به یکدیگر خیلی نزدیک­تر باشند باید از ویرگول استفاده شود . همچنین برای جدا کردن دو عبارت که مستقل هستند اما آنچنان به یکدیگر مرتبطند که نمی­ توان بین­ شان نقطه یا دو نقطه گذاشت ، استفاده می­شود .
  • دو نقطه. دو نقطه قبل از یک یا تعداد بیشتر مثال­ های یک مفهوم استفاده می­شود. همچنین وقتی که عناوین و موارد به روشی که قابل دیدن است فهرست می­شوند به کار می­رود. جمله­ ای که فهرست دقیقی که شما در حال خواندش هستید را ارائه می­دهد به دو نقطه ختم می­ شود. ممکن است همچنین برای جدا کردن عبارت نسبتا مستقل در جمله نیز استفاده شود .
  • نقطه یا توقف کامل. نقطه به جمله خاتمه می­ دهد. اگر جمله شامل یک سئوال یا نکات جالب و عجیب باشد، البته به ترتیب با علامت سئوال یا علامت تعجب خاتمه می­ یابد. نقطه همچنین در انتهای عبارات اختصاری نیز استفاده می­شود امانه برای عبارات اختصاری واحدهای SI.

اگر قوانین اساسی نشانه­ گذاری که در بالا اشاره شد را یاد بگیرید ، خوانایی پایان­ نامه ­تان به شدت بهبود می­ یابد . برای اطلاعات بیشتر در زمینه نشانه­ گذاری ، کتاب های کری (Carey) ، گوئرز (Gowers) و والینز (Vallins)  را پیشنهاد می­کنم .

اعتقادی فراگیر دراین زمینه وجود دارد که از آنجا که نوشته علمی باید بی­طرفانه باشد، باید از ضمیر اول شخص مفرد «من»[۵]اجتناب شود. این عقیده در دل عقیده عمیق ­تر دیگری قرار دارد: لحن نوشته علمی باید مجهول باشد و دوباره به خاطر بی­طرفی ، فاعل «من» نباید استفاده شود. تعدادی از افرادی که چنین دیدگاهی دارند بسیار نسبت به آن متعصب هستند. سایرین تعصب کمتری دارند (به عنوان نمونه لیندزی (۵) و مورد ۶ از بخش ۵٫۴ را ببینید). بنابراین چه چیزی پذیرفته است و چه چیزی پذیرفته نیست ؟ آیا هیچ راه درستی وجود دارد؟

من نوشته ­های فارادی، ماکسول و رایلی را خواندم تا موضوع برایم روشن شود، و موارد زیر را کشف کردم:

۱٫ ضمير اول شخص مفرد، «من»، زماني آزادانه توسط آنها استفاده مي­شود كه در حال توصيف و تشريح آزمايشاتي هستند كه خودشان انجام داده ­اند، يا در جايي كه نام­گذاري جديدي را ارائه مي­دهند، يا وقتي كه به عقايد و حدسيات شخصي خويش رجوع مي­ كنند. من معتقدم كه اين تمرين از زماني آغاز مي­شود كه مقالات آزادانه در جلسات مجامع علمي و قبل از انتشار شان در مجلات، خواننده مي­شوند . استفاده از ضمير من در اين زمينه هم طبيعي بود هم معتبر. نمونه­ هاي از استفاده از ضمير من در زير آمده است :

بسياري از اجسامبه طور مستقيم به وسيله­ ي جريان الكتريكي تجزيه مي­شوند و عناصرشان آزاد مي­شود ؛ من پيشنهاد كرده­ام  اين­ها را الكتروليت بناميم . بنابراين آب يك الكتروليت است.- مايكل فارادي در (۳۷، صفحه ۱۱۳)

من اخيرا مشغول توصيف و تعيين خطوط نيروي معناطيسي بوده ­ام … يعني آن خطوطي كه به روش كلي در اثر ماهيت براده ­هاي آهن  يا سوزن­هاي مغناطيسي كوچك در اطراف يا بين آهن­رباها نمايان مي­شود؛ … – مايكل فارادي در (۳۸، صفحه ۴۰۷)

من اولين بار وقتي به اين خاصيت چشمانم پي بردم كه در حال مشاهده­ي طيفي بودم كه به وسيله­ ي يك شكاف عمودي بسيار بلند شكل گرفته بود . من يك لكه تيره­ي كشيده ديدم كه مانند حالتی كه در يك شيار محدود شود ، رنگ آبي­اش تيره و روشن مي­شد ، و چشم همان­طور كه طيف بالاو پايين مي­رود آن را دنبال مي­كند ، اما از تبدیل رنگ آبی به سایر رنگ­ها امتناع می­کند- جيمز كلرك ماكسول (۳۹، صفحه ۴۳۵).

در حال حاضر من به طور كلي معتقدم كه نوري كه ما از آسمان شفاف دريافت مي­كنيم به يك يا چند علت ناشي از ذرات كوچك معلق است كه نور را از مسير منظمش منحرف مي­كنند- لرد رايلي (۴۰، صفحه ۸۷).

۲٫ ضمير اول شخص جمع، «ما»، در زمان بيان واقعيات، فرضيات و نتايجي كه قبلا حاصل شده ­اند؛ در اثبات رياضيات؛ و مخصوصا در كتاب­هاي درسي جايي كه لحن آموزشي طبيعي است ، استفاده مي­شود.استفاده از ضمير ما ديالوگ و گفتار بين نويسنده و خواننده را بيان مي­كند: چيزي كه در زمان استفاده از ضمير من وجود ندارد. چند مثال در اينجا آورده شده است :

وقتي ما به پديده تشعشع مي­پردازيم ، به قاطع ­ترين مدرك دست مي­يابيم، كه هر چند هيچ چيز قابل سنجشي وجود ندارد، با اين حال خطوط نيرو موجوديت فيزيكي مستقلي دارند ، به صورت تابش از اجسام يا دريافت تشعش توسط اجسام.- مايكل فارادي (۳۸،صفحه ۴۰۹). 

ما به این دلیل از اصطلاح خطوطِ نیرو استفاده کرده­ایم چون توسط فارادی و دیگران به کار برده می­شد. با این وجود، به طور سخت­گیرانه، این خطوط باید خطوطِ القای الکتریکی نامیده شوند- جیمز کلرک ماکسول (۴۱، صفحه ۹۸).

ما دیده­ایم که بار الکتریکی روی سطح شیشه به وسیله­ی لاستیک جذب می­شود- جیمز کلرک ماکسول (۴۱، صفحه ۳۱۸).

تقارن همچنین مستلزم آن است که شدت نور متفرق شده برای پرتوی که در امتداد محور پخش می­شود، باید ناپدید شود؛ زیرا چیزی برای تشخیص یک مسیر عرضی نسبت به پرتوی از جهت دیگر، وجود ندارد. ما هم اکنون به چیزی که می­خواستیم رسیده­ایم.- لُرد ریلی (۴۰، صفحه ۸۹).

۳٫ لحن مجهول در کتاب­های درسی و در وقایع توصیفی، در آزمایشاتی که توسط دیگران انجام شده­است، یا جایی که مهم نیست که چه کسی آزمایش را انجام داده است، استفاده می­شود:

همچنین اثر دیگری تولید شده بود، مخصوصا با استفاده از الکترودهای بزرگ که هم یک نتیجه و هم اثبات راه حل بخشی از گاز به وجود آمده، بود. گازهای جمع شده، وقتی بررسی می­شوند، مشخص شد شامل
نسبت­های کوچکی از نیتروژن هستند. این را به حضور هوای محلول در اسید مورد استفاده برای تجزیه نسبت می­دهم.- مایکل فارادی (۳۷، صفحه ۱۲۷).

در هر سلول، صفحه مسی به طور افقی در کف قرار داده شده است و یک محلول اشباع سولفات روی، بالای آن ریخته شده است- جیمز کلارک ماکسول (۴۱، صفحه ۳۹۷).

دو روش وجود دارد که به وسیله آن ممکن است اوج تشدید کننده بدون استفاده از جریان هوا تعیین شود. ساده­ترین و در بسیاری از موارد دقیق­ترین روش صرفا شامل زدن ضربات آهسته و پیوسته به تشدید کننده با انگشت یا ضربه زننده­ی دیگری با سخنی مناسب است، و ارزیابی آن با کمک تک موج صدای تولیدی است … روش دیگر، روشی است که من تجربه خوبی از آن داشتم و می­توانم برای دستیابی به نتایجی با صحت و دقت متوسط به آن اعتماد کنم. آن شامل گوش دادن به ارتباط داخلی یک تشدید کننده است، و تعیین اینکه چه اندازه از مقیاس تشدید کننده بلندترین است.- لرد رایلی (۴۰، صفحه ۳۲۰).

واضح است که تعدادی از دانشمندان بسیار برجسته تردیدی ندارند تا از ضمیر اول شخص مفرد «من» برای توصیف آنچه انجام داده­اند، مشاهده و استنباط کرده­اند، استفاده کنند. این کاربرد سر راست­تر است و بر لحن مجهول مخصوصا وقتی که برای توصیف آنچه خودتان انجام دادید استفاده می­شود، ارجحیت دارد. اگر به خاطر فروتنی یا دلایل دیگر، شما با استفاده­ی ضمیر «من» راحت نیستید، به جای آن از لحن مجهول استفاده کنید، اما ضمیر اول شخص جمع «ما» را به کار نبرید زیرا به دولیل وابسته به هم نامناسب است:

۱٫ شما در حال توصیف کاری هستید که شما شخصا انجام داده­اید نه تلاش جمعی که ضمیر جمع برایش مناسب باشد.

۲٫ قوانین دانشگاه شفاف و واضح است، مخصوصا برای پایان­نامه دکتری، که کار اصیل خودتان و چیزهایی که در آن نقش داشته است باید به طور شفاف از سایرین مشخص باشد (۲)؛ و باز هم ضمیر جمع برای توصیف چنین کاری نامناسب است.

– نمونه ­های نوشته ­ی خوب

هم اکنون من دو نمونه از نوشته علمی خوب را با چند تفسیر ارائه می­دهم:

یک اتم جسمی است که نمی­تواند دو قسمت شود. یک مولکول کوچکترین بخش یک ماده خاص است. هیچ کس تا به حال یک مولکول مفرد را ندیده و با آن برخورد نکرده است. بنابراین علم مولکولی، یکی از شاخه­های مطالعه است که با چیزهایی که سر و کار دارد که توسط حواس ما  قابل دیدن و درک نیست، و نمی­تواند موضوع آزمایشات مستقیم قرار گیرند.- جیمز کلرک مکسول (۳۹، صفحه ۳۶۱).

این یکی از پدران بنیان­گذار نظریه جنبشی گازهاست که آن را در خانه­اش ارائه می­دهد.

این­ها خط­ های آغازین مقاله­ای تحت عنوان مولکول­ ها هستند، که در ابتدا به انجمن بریتانیا
 (BritishAssociation) ارائه شد و درمجله Nature، جلد VIII چاپ شد.

مکسول از ریشه ­یابیواژه اتم – واژه یونانی ατομοςیا atomos،به معنی غیرقابل تقسیم- استفاده   به طور واضح ومستقیم آن را مشخص کند. عبارت «نمی­تواند دو قسمت شود» از تعریف کتابی مرسوم«کوچکترین ذره­ی قابل مشاهده» که ما مطرح کرده­ایم، قدرتمندتر و زیباتر است. او سپس به مولکول­ها می­رسد و علاقه ما را به این جلب و تحریک می­کند که این موجودات مرموز، نامرئی و غیرقابل مشاهده چه ممکن است باشند. ما در حال پیش­بینی این مطلب هستیم که او ممکن است برای نشان دادن وجود و ویژگی­های مولکول­ها چه آزمایشات خلاقانه­ای را تعبیه کرده باشد. اگر شما بتوانید اینچنین خواننده­ی خود را به سمتکارتان بکشید، شما یک پایان ­نامه خوب نوشته ­اید .

حالا برای مثال دوم :

یک ساختار ، ترتیبی از ذره ­ها، مثل اتم ­ها، مولکول­ ها یا یون­ هاست. برای مثال ، یک کریستال یک ساختار قطعی و مشخص است. آن از گاز، مایع، یا حتی یک قالب کره متمایز است ، زیرا در اینهاترتیب ذرات قطعی و مشخص نیست. با توجه به اینکه ما می­ توانیم مطمئن باشیم که یکذره را در موقعیتی مشخص و قطعی نسبت به سایرین بیابیم ، … در حالات «بدون ساختار»گازها، مایعات، و مواد جامد بی­شکل، موقعیت­ های نسبی ذرات نامشخص است …

ما می­توانیم این اظهارات را با گفتن این جمله  (و کاشتن بذر تعمیم) جمع ­بندی کنیم : ذرات مواد جامد کریستالی به طور منسجم و هماهنگ مرتب شده ­اند : جایگاه ­ها به هم مرتبطند . در مقابل ، در گازها (و میزان کمتری از مایعات) جایگاه­ هابه یکدیگر بستگی ندارند . این نظریه­ که ساختار نشان دهنده انسجام با دسته­ های منظم ذرات است ، در حالی که فقدان ساختار نشان دهنده ناسازگاری با موقعیت­ ها و جایگاه­ هایی نامنظم است ، به ترتیب مواد جامد را جزو مواد دارای ساختار می­ داند اما اجازه می­ دهد گازها جزو بی­ ساختارها باشند .- پیتر آتکین (۲۹، صفحات ۱۷۹-۱۸۰).

این یک مثال خوباز هدایت خواننده از موارد شناخته شده با ناشناخته ­هاست که به طور پیشرونده پیچیدگی نظریات را افزایش می­دهد . آتکین نقاشی ­ای از  واژه ­ها ترسیم کرد ، در ابتدا ساختار مربوط به نظم در موقعیت را ارائه می­دهد . سپس او به سمت مفهوم ریاضی و ظریف­ تر انسجام حرکت می­کند و آن را به ساختار مرتبط می­کند . جمله­ ی آخر جمع ­بندی را انجام می­دهد و سه نظر را به یکدیگر متصل می­کند : ساختار، نظم موقعیتی ، و انسجام . عبارت داخل پرانتز «کاشتن بذر تعمیم» دوباره خواننده را مشتاقانه منتظر بیرون آمدن خرگوش از کلاه نگاه می­دارد .


[۱] تقویت نور با انتشار ناشی از تابش (Light Amplification by Stimulated Emission of Radiation)

[۲] حروف SMTP وقتی در متن ایمیل استفاده می­شود نسبت به «پروتوکل انتقال ایمیل ساده» (Simple Mail Transfer Protocol)، عالمانه­تر (و پیچیده ­تر) است.

[۳] من برای معرفی این کلمه کلیدی به پروفسور دیوید لیندزی مدیون هستم.

[۴] کم اهمیت­ترین بخش (Least Significant Bit)

[۵] شکل جمع «ما» تا حدی قابل قبول­ تر به نظر می­ رسد،شاید به این خاطر که ارتباطات شاهانه دارد!