نوشتن پایان نامه دکتری
برای نوشتن پایان نامه دکتری علاوه بر محتوا باید به قواعد نگارشی هم دقت کرد . هر کدام از مابا اطلاعاتی بیشتر از آنچه که بتوانیم از عهده اش بر بیاییم رو به رو هستیم ، چه برسد که بخواهیم خلاصه شان کنیم . خواننده پایان نامه تان نیز استثنا نیست . به عنوان حسن نیتی نسبت به خواننده خود ، باید خلاصه و موجز باشد . تکرار ، خواننده مستعد و توانا را نا امید میکند . با این وجود ، اختصار نباید فدای وضوح یا صحت شود . از دو بار گفتن چیزهای یکسان و مشابه جز در موارد لازم بپرهیزید . از عباراتی مانند «به منظورِ»، «در نتیجه ی» و … اجتناب کنید . در هنگام بازبینی و تصحیح پایان نامه ، سعی کنید عبارات و اصطلاحاتی که «فیلر (filler)» هستند را حذف کنید ؛ در اکثر موارد چیزی که باقی می ماند واضحتر است و بهتر خوانده می شود .
استفاده از اختصارات در نوشته تخصصی راحت و اغلب اجتناب ناپذیر است . بعضی از اختصارات مثل «LASER»[۱]، به صورت واژگان رایج جا می افتند . با این وجود ، اختصارات جذابیت های دیگری نیز مخصوصا برای دانشجویان دارند : آنها ممکن است برای نشان دادن دانش[۲]نویسنده یا برای جداسازی کارشناس و خبره از «نابلد» استفاده شوند . بهتر است از استفاده از چنین اختصاراتی اجتناب شود ، می تواند منجر به افزایش و بیماری به نام اختصار زدگی[۳] شود ، که به خوانایی صدمه میزند و برای اختصار ، وضوح را قربانی می کند .
– نمونه هایی از آنچه که باید اجتناب شود
لیندزی (۵) ۱۰گروه از عبارات سنگینی که در نوشتن پایان نامه ( Write a Thesis ) یا مقاله علمی باید اجتناب شوند را ارائه می دهد . این موارد در زیر خلاصه شده اند (اکثرا با استفاده از مثال هایش) :
۱٫ مجموعه ای از اسامی . وقتی کنار هم قرار می گیرند ، همه اسامی به غیر از آخری ، به عنوان صفت عمل می کنند . از عباراتی مثل «سرکوبی درمان شیمیایی» اجتناب کنید و به جایش «سرکوب درمان به وسیله ی مواد شیمیایی»، یا «سرکوبِ درمان شیمیایی»، یا هر چیز دیگری که مد نظرتان است بگویید . از حروف اضافه برای شفاف سازی مفهوم خود استفاده کنید .
۲٫ بندهای وصفی . به جای «تغییری بر مبنای بازده فرهنگ سرمایه گذاری» بگویید «فرهنگ تغییر و نوآوری مبتنی بر بازده سرمایه گذاری» یا هرچیزی که شما واقعا قصد گفتنش را دارید . دوباره از حروف اضافه برای شفاف سازی منظورتان استفاده کنید حتی اگر این ساختار طولانی ترباشد .
۳٫ بندهای فرعی و تابع در آغاز . این سبک بخش های بی اهمیت را اول و موارد مهم را در آخر قرار می دهد . انجام این کار (اول [۴]LSB) ممکن استالکترونیکِ خوبی باشد ، اما در زبان انگلیسی بد است . از جملات آغازی با ساختاری مثل «با وجود این واقعیت که …» ، «علیرغم این واقعیت که … » اجتناب کنید . این دومدل را مقایسه کنید :
بنابراین اگرچه طرحهای خیلی کمی وجود دارد تا تحت شرایط آزمایش (عبارت تابع، شرطی) تمام واکنش هاییکه ما به دنبالش هستیم را نشان دهیم (عبارت تابع، پوزش خواهانه)، مس و روی به صورت افزایشی عمل میکنند (۵، صفحه ۴۷).
بنابراین، مس و روی تحت شرایط آزمایش ما به صورت افزایشی عمل میکنند، اگرچه … (۵، صفحه ۴۷).
قطعا جمله دوم بهتر خوانده میشود . آن همچنین مثال خوبی از جایگذاری اطلاعات مهم در جایگاه موضوع در شروع است (بخش ۲٫۳ را ببینید).
۴٫ اسامی به جایافعالی که از آن مشتق شدهاند. از نوشتن «ثبت نرخ ضربانها انجام شده بود»اجتناب کنید؛ به جای آن بنویسید: «نرخ ضربان ها ثبت شدند». ما با انجام این کار،جمله ی اولیه را به سه روش بهبود
بخشیده ایم. اعمال زیر را انجام دادهایم :
(الف) فعل ساختگی اولی «انجام شدن» را با فعل واقعی «ثبت شدن» جایگزین کردیم.
(ب) جمله را کوتاهتر کردیم؛ و
(پ) اثرش رانمایان تر کردیم.
۵٫ استفاده ازافعال فیلر و پرکننده. ننویسید «ما مطالعهی ترکیبات گروه III-V را انجامدادیم»؛ به جای آن بگویید «ما ترکیبات گروه III-V را مطالعه کردیم». جمله دوم پنج واژه و جمله اول هشت واژه دارد . دوباره یک فعل ساختگی با یک فعل اصیل و واقعی جایگزین شد و جمله کوتاهتر و موثرتر شد. نمونه مشتقات افعال ساختگی که نباید استفاده شوند شامل «وجود داشتن»، «اتفاق افتادن»، «اجرا کردن»،«به دست آوردن»، و غیره هستند.
۶٫ استفاده از لحن مجهول به جای لحن معلوم. لحن مجهول مناسب زمانی است که انجام دهنده ی یکعمل ناشناخته یا نامشخص است . در غیر این صورت ، لحن مجهول جمله را طولانی و ضعیف میکند ، در حالی که لحن معلوم ، مستقیم، موجز و قویتر است . جمله «بیمارانی که توسط دو نفربرای نشانه های رفتار غیر طبیعی مشاهده شده بودند» (۵، صفحه ۴۹) را با «دو نفر بیماران را مشاهده کردند … » (۵، صفحه ۴۹) مقایسه کنید.
۷٫ استفاده از واژه های مبهم. از واژه های «کاملا»، «برخی»، «قابل توجه»، «خیلی زیاد» و … در نوشته علمی استفاده نکنید . برای خواننده مبهم است و کمک کننده نیست . کمّی باشید : شما در حال نوشتن یک پایان نامه مهندسی هستید . گاهی اوقات ممکن است بخواهید از دقت عددی برای بعضی دلایل قانع کننده خودداری کنید . اگر می خواهید از نوشتن «۵۲ درصد از تصاویر به طور صحیح رده بندی شده اند» خودداری کنید ، نگویید: «اکثر تصاویر به درستی ردهبندی شده اند» بلکه از«کمی بیشتر از نیمی از تصاویر به درستی ردهبندی شده اند» استفاده کنید.
۸٫ استفاده از حروف اضافه مرکب. سیاستمداران و مناظره کنندهگان معمولا از عباراتی مثل «درموردِ»، «با توجه به» و … استفاده می کنند تا در طول مناظره یا کنفرانس درحال اجرا زمانی به دست آورند تا در مورد پاسخی درست فکر کنند . چنین عباراتی سادگی و بیان مستقیم را کاهش می دهد : و جایی در پایان نامه شما ندارد .
۹٫ منفی های چندگانه. یک منفی دوگانه وقتی با دقت استفاده شود ، اثر دارد و یا فقط سایه ی درستی از مفهوم را نقل میکند . منفی های چندگانه این چنین نیست . آنها گیج کننده هستند و نباید استفاده شوند . معنی واقعی «بیدلیل ناکارآمد نیست» چیست ؟ هرگاه شما باعث شوید خواننده تان به عقب برگردد یا برای تنفس ذهنی جهت دریافت معنی متوقف شود ، شمابه خود و خواننده تان صدمه زده اید . (بازتاب ها روی خط انتقال را در بخش ۲٫۳ به یاد آورید).
۱۰٫ نشانه ها و اختصارات نا آشنا. از پیشوندها و واحدهای SI استفاده کنید . اگر شما باید یک واحد جدید به نام flip ارائه کنید مطمئن شوید که آن را در یک جایی تعریف کرده اید ، یک علامت اختصاری هماهنگ با سیستمSI ارائه دهید ، از پیشوند SI استفاده کنید ، و آنها را در همه جا با نامگذای خود همراه کنید .
-نقطه گذاری(نشانه گذاری)
نقطه گذاری خوب خواندن را آسان می سازد . ساده ترین راه برای دریافت محل نقطه گذاری با صدای بلندخواندن چیزی است که نوشته اید. هر جا متوقف شدید باید یکی از علائم نقطه گذاری را اضافه کنید . چهار نشان توقف اصلی وجود دارد و در زیر به روش صعودی میزان توقف مرتب شده اند :
- کاما (ویرگول). از ویرگول برای نشان دادن یک توقف کوتاه یا جداسازی موارد در یک فهرست استفاده می کنند . یک جفت ویرگول ممکن است شروع و پایان یک اصطلاح یا بند فرعی و تابع را محدود و جدا کند. گاهی اوقات، این ممکن است به کمک یک جفت «خط تیره» که به صورت: – چاپ میشود، انجام شود .
- نقطه- ویرگول. نسبت به ویرگول توقف طولانی تری را نشان میدهد . بخش های یک جمله که از نظر موقعیت یا مفهوم از هم دور هستند با این وجود به هم ربط دارند را جدا میکند . اگر نظریات به یکدیگر خیلی نزدیکتر باشند باید از ویرگول استفاده شود . همچنین برای جدا کردن دو عبارت که مستقل هستند اما آنچنان به یکدیگر مرتبطند که نمی توان بین شان نقطه یا دو نقطه گذاشت ، استفاده میشود .
- دو نقطه. دو نقطه قبل از یک یا تعداد بیشتر مثال های یک مفهوم استفاده میشود. همچنین وقتی که عناوین و موارد به روشی که قابل دیدن است فهرست میشوند به کار میرود. جمله ای که فهرست دقیقی که شما در حال خواندش هستید را ارائه میدهد به دو نقطه ختم می شود. ممکن است همچنین برای جدا کردن عبارت نسبتا مستقل در جمله نیز استفاده شود .
- نقطه یا توقف کامل. نقطه به جمله خاتمه می دهد. اگر جمله شامل یک سئوال یا نکات جالب و عجیب باشد، البته به ترتیب با علامت سئوال یا علامت تعجب خاتمه می یابد. نقطه همچنین در انتهای عبارات اختصاری نیز استفاده میشود امانه برای عبارات اختصاری واحدهای SI.
اگر قوانین اساسی نشانه گذاری که در بالا اشاره شد را یاد بگیرید ، خوانایی پایان نامه تان به شدت بهبود می یابد . برای اطلاعات بیشتر در زمینه نشانه گذاری ، کتاب های کری (Carey) ، گوئرز (Gowers) و والینز (Vallins) را پیشنهاد میکنم .
اعتقادی فراگیر دراین زمینه وجود دارد که از آنجا که نوشته علمی باید بیطرفانه باشد، باید از ضمیر اول شخص مفرد «من»[۵]اجتناب شود. این عقیده در دل عقیده عمیق تر دیگری قرار دارد: لحن نوشته علمی باید مجهول باشد و دوباره به خاطر بیطرفی ، فاعل «من» نباید استفاده شود. تعدادی از افرادی که چنین دیدگاهی دارند بسیار نسبت به آن متعصب هستند. سایرین تعصب کمتری دارند (به عنوان نمونه لیندزی (۵) و مورد ۶ از بخش ۵٫۴ را ببینید). بنابراین چه چیزی پذیرفته است و چه چیزی پذیرفته نیست ؟ آیا هیچ راه درستی وجود دارد؟
من نوشته های فارادی، ماکسول و رایلی را خواندم تا موضوع برایم روشن شود، و موارد زیر را کشف کردم:
۱٫ ضمير اول شخص مفرد، «من»، زماني آزادانه توسط آنها استفاده ميشود كه در حال توصيف و تشريح آزمايشاتي هستند كه خودشان انجام داده اند، يا در جايي كه نامگذاري جديدي را ارائه ميدهند، يا وقتي كه به عقايد و حدسيات شخصي خويش رجوع مي كنند. من معتقدم كه اين تمرين از زماني آغاز ميشود كه مقالات آزادانه در جلسات مجامع علمي و قبل از انتشار شان در مجلات، خواننده ميشوند . استفاده از ضمير من در اين زمينه هم طبيعي بود هم معتبر. نمونه هاي از استفاده از ضمير من در زير آمده است :
بسياري از اجسامبه طور مستقيم به وسيله ي جريان الكتريكي تجزيه ميشوند و عناصرشان آزاد ميشود ؛ من پيشنهاد كردهام اينها را الكتروليت بناميم . بنابراين آب يك الكتروليت است.- مايكل فارادي در (۳۷، صفحه ۱۱۳)
من اخيرا مشغول توصيف و تعيين خطوط نيروي معناطيسي بوده ام … يعني آن خطوطي كه به روش كلي در اثر ماهيت براده هاي آهن يا سوزنهاي مغناطيسي كوچك در اطراف يا بين آهنرباها نمايان ميشود؛ … – مايكل فارادي در (۳۸، صفحه ۴۰۷)
من اولين بار وقتي به اين خاصيت چشمانم پي بردم كه در حال مشاهدهي طيفي بودم كه به وسيله ي يك شكاف عمودي بسيار بلند شكل گرفته بود . من يك لكه تيرهي كشيده ديدم كه مانند حالتی كه در يك شيار محدود شود ، رنگ آبياش تيره و روشن ميشد ، و چشم همانطور كه طيف بالاو پايين ميرود آن را دنبال ميكند ، اما از تبدیل رنگ آبی به سایر رنگها امتناع میکند- جيمز كلرك ماكسول (۳۹، صفحه ۴۳۵).
در حال حاضر من به طور كلي معتقدم كه نوري كه ما از آسمان شفاف دريافت ميكنيم به يك يا چند علت ناشي از ذرات كوچك معلق است كه نور را از مسير منظمش منحرف ميكنند- لرد رايلي (۴۰، صفحه ۸۷).
۲٫ ضمير اول شخص جمع، «ما»، در زمان بيان واقعيات، فرضيات و نتايجي كه قبلا حاصل شده اند؛ در اثبات رياضيات؛ و مخصوصا در كتابهاي درسي جايي كه لحن آموزشي طبيعي است ، استفاده ميشود.استفاده از ضمير ما ديالوگ و گفتار بين نويسنده و خواننده را بيان ميكند: چيزي كه در زمان استفاده از ضمير من وجود ندارد. چند مثال در اينجا آورده شده است :
وقتي ما به پديده تشعشع ميپردازيم ، به قاطع ترين مدرك دست مييابيم، كه هر چند هيچ چيز قابل سنجشي وجود ندارد، با اين حال خطوط نيرو موجوديت فيزيكي مستقلي دارند ، به صورت تابش از اجسام يا دريافت تشعش توسط اجسام.- مايكل فارادي (۳۸،صفحه ۴۰۹).
ما به این دلیل از اصطلاح خطوطِ نیرو استفاده کردهایم چون توسط فارادی و دیگران به کار برده میشد. با این وجود، به طور سختگیرانه، این خطوط باید خطوطِ القای الکتریکی نامیده شوند- جیمز کلرک ماکسول (۴۱، صفحه ۹۸).
ما دیدهایم که بار الکتریکی روی سطح شیشه به وسیلهی لاستیک جذب میشود- جیمز کلرک ماکسول (۴۱، صفحه ۳۱۸).
تقارن همچنین مستلزم آن است که شدت نور متفرق شده برای پرتوی که در امتداد محور پخش میشود، باید ناپدید شود؛ زیرا چیزی برای تشخیص یک مسیر عرضی نسبت به پرتوی از جهت دیگر، وجود ندارد. ما هم اکنون به چیزی که میخواستیم رسیدهایم.- لُرد ریلی (۴۰، صفحه ۸۹).
۳٫ لحن مجهول در کتابهای درسی و در وقایع توصیفی، در آزمایشاتی که توسط دیگران انجام شدهاست، یا جایی که مهم نیست که چه کسی آزمایش را انجام داده است، استفاده میشود:
همچنین اثر دیگری تولید شده بود، مخصوصا با استفاده از الکترودهای بزرگ که هم یک نتیجه و هم اثبات راه حل بخشی از گاز به وجود آمده، بود. گازهای جمع شده، وقتی بررسی میشوند، مشخص شد شامل
نسبتهای کوچکی از نیتروژن هستند. این را به حضور هوای محلول در اسید مورد استفاده برای تجزیه نسبت میدهم.- مایکل فارادی (۳۷، صفحه ۱۲۷).
در هر سلول، صفحه مسی به طور افقی در کف قرار داده شده است و یک محلول اشباع سولفات روی، بالای آن ریخته شده است- جیمز کلارک ماکسول (۴۱، صفحه ۳۹۷).
دو روش وجود دارد که به وسیله آن ممکن است اوج تشدید کننده بدون استفاده از جریان هوا تعیین شود. سادهترین و در بسیاری از موارد دقیقترین روش صرفا شامل زدن ضربات آهسته و پیوسته به تشدید کننده با انگشت یا ضربه زنندهی دیگری با سخنی مناسب است، و ارزیابی آن با کمک تک موج صدای تولیدی است … روش دیگر، روشی است که من تجربه خوبی از آن داشتم و میتوانم برای دستیابی به نتایجی با صحت و دقت متوسط به آن اعتماد کنم. آن شامل گوش دادن به ارتباط داخلی یک تشدید کننده است، و تعیین اینکه چه اندازه از مقیاس تشدید کننده بلندترین است.- لرد رایلی (۴۰، صفحه ۳۲۰).
واضح است که تعدادی از دانشمندان بسیار برجسته تردیدی ندارند تا از ضمیر اول شخص مفرد «من» برای توصیف آنچه انجام دادهاند، مشاهده و استنباط کردهاند، استفاده کنند. این کاربرد سر راستتر است و بر لحن مجهول مخصوصا وقتی که برای توصیف آنچه خودتان انجام دادید استفاده میشود، ارجحیت دارد. اگر به خاطر فروتنی یا دلایل دیگر، شما با استفادهی ضمیر «من» راحت نیستید، به جای آن از لحن مجهول استفاده کنید، اما ضمیر اول شخص جمع «ما» را به کار نبرید زیرا به دولیل وابسته به هم نامناسب است:
۱٫ شما در حال توصیف کاری هستید که شما شخصا انجام دادهاید نه تلاش جمعی که ضمیر جمع برایش مناسب باشد.
۲٫ قوانین دانشگاه شفاف و واضح است، مخصوصا برای پایاننامه دکتری، که کار اصیل خودتان و چیزهایی که در آن نقش داشته است باید به طور شفاف از سایرین مشخص باشد (۲)؛ و باز هم ضمیر جمع برای توصیف چنین کاری نامناسب است.
– نمونه های نوشته ی خوب
هم اکنون من دو نمونه از نوشته علمی خوب را با چند تفسیر ارائه میدهم:
یک اتم جسمی است که نمیتواند دو قسمت شود. یک مولکول کوچکترین بخش یک ماده خاص است. هیچ کس تا به حال یک مولکول مفرد را ندیده و با آن برخورد نکرده است. بنابراین علم مولکولی، یکی از شاخههای مطالعه است که با چیزهایی که سر و کار دارد که توسط حواس ما قابل دیدن و درک نیست، و نمیتواند موضوع آزمایشات مستقیم قرار گیرند.- جیمز کلرک مکسول (۳۹، صفحه ۳۶۱).
این یکی از پدران بنیانگذار نظریه جنبشی گازهاست که آن را در خانهاش ارائه میدهد.
اینها خط های آغازین مقالهای تحت عنوان مولکول ها هستند، که در ابتدا به انجمن بریتانیا
(BritishAssociation) ارائه شد و درمجله Nature، جلد VIII چاپ شد.
مکسول از ریشه یابیواژه اتم – واژه یونانی ατομοςیا atomos،به معنی غیرقابل تقسیم- استفاده به طور واضح ومستقیم آن را مشخص کند. عبارت «نمیتواند دو قسمت شود» از تعریف کتابی مرسوم«کوچکترین ذرهی قابل مشاهده» که ما مطرح کردهایم، قدرتمندتر و زیباتر است. او سپس به مولکولها میرسد و علاقه ما را به این جلب و تحریک میکند که این موجودات مرموز، نامرئی و غیرقابل مشاهده چه ممکن است باشند. ما در حال پیشبینی این مطلب هستیم که او ممکن است برای نشان دادن وجود و ویژگیهای مولکولها چه آزمایشات خلاقانهای را تعبیه کرده باشد. اگر شما بتوانید اینچنین خوانندهی خود را به سمتکارتان بکشید، شما یک پایان نامه خوب نوشته اید .
حالا برای مثال دوم :
یک ساختار ، ترتیبی از ذره ها، مثل اتم ها، مولکول ها یا یون هاست. برای مثال ، یک کریستال یک ساختار قطعی و مشخص است. آن از گاز، مایع، یا حتی یک قالب کره متمایز است ، زیرا در اینهاترتیب ذرات قطعی و مشخص نیست. با توجه به اینکه ما می توانیم مطمئن باشیم که یکذره را در موقعیتی مشخص و قطعی نسبت به سایرین بیابیم ، … در حالات «بدون ساختار»گازها، مایعات، و مواد جامد بیشکل، موقعیت های نسبی ذرات نامشخص است …
ما میتوانیم این اظهارات را با گفتن این جمله (و کاشتن بذر تعمیم) جمع بندی کنیم : ذرات مواد جامد کریستالی به طور منسجم و هماهنگ مرتب شده اند : جایگاه ها به هم مرتبطند . در مقابل ، در گازها (و میزان کمتری از مایعات) جایگاه هابه یکدیگر بستگی ندارند . این نظریه که ساختار نشان دهنده انسجام با دسته های منظم ذرات است ، در حالی که فقدان ساختار نشان دهنده ناسازگاری با موقعیت ها و جایگاه هایی نامنظم است ، به ترتیب مواد جامد را جزو مواد دارای ساختار می داند اما اجازه می دهد گازها جزو بی ساختارها باشند .- پیتر آتکین (۲۹، صفحات ۱۷۹-۱۸۰).
این یک مثال خوباز هدایت خواننده از موارد شناخته شده با ناشناخته هاست که به طور پیشرونده پیچیدگی نظریات را افزایش میدهد . آتکین نقاشی ای از واژه ها ترسیم کرد ، در ابتدا ساختار مربوط به نظم در موقعیت را ارائه میدهد . سپس او به سمت مفهوم ریاضی و ظریف تر انسجام حرکت میکند و آن را به ساختار مرتبط میکند . جمله ی آخر جمع بندی را انجام میدهد و سه نظر را به یکدیگر متصل میکند : ساختار، نظم موقعیتی ، و انسجام . عبارت داخل پرانتز «کاشتن بذر تعمیم» دوباره خواننده را مشتاقانه منتظر بیرون آمدن خرگوش از کلاه نگاه میدارد .
[۱] تقویت نور با انتشار ناشی از تابش (Light Amplification by Stimulated Emission of Radiation)
[۲] حروف SMTP وقتی در متن ایمیل استفاده میشود نسبت به «پروتوکل انتقال ایمیل ساده» (Simple Mail Transfer Protocol)، عالمانهتر (و پیچیده تر) است.
[۳] من برای معرفی این کلمه کلیدی به پروفسور دیوید لیندزی مدیون هستم.
[۴] کم اهمیتترین بخش (Least Significant Bit)
[۵] شکل جمع «ما» تا حدی قابل قبول تر به نظر می رسد،شاید به این خاطر که ارتباطات شاهانه دارد!